یک فمینیست انقلابی اصیل
بدست Nafiseh
این نام پادکستی است که بیبیسی در مورد الکساندرا کولونتای ساخته است : «یک فمینیست انقلابی اصیل» الکساندرا کولونتای در ۳۱ مارچ ۱۸۷۲ در اوکراین به دنیا آمد.او یک انقلابی کمونیست بود و تا قبل از اینکه مورد غضب لنین واقع شود از یاران نزدیک او به حساب میآمد.
کولونتای معتقد بود کمونیسم بهترین راه برای رسیدن به حقوق زنان است، او به عنوان یکی از یاران نزدیک لنین، اولین وزیر حقوق اجتماعی و زنان در حکومت بلشویکی بود. الکساندرا در زمان وزارت، یکی از پیشروترین قوانین مرتبط با زنان و خانواده را معرفی کرد.
او در یکی از سخنرانیهای پرشور خود میگوید: « تا زمانی که برابری جنسیتی در حکومت بلشویکی وجود نداشته باشد، انقلاب به نتیجه نرسیده است.»
الکساندرا با دورا راسل -همسر دوم برتراند راسل- زمانی که در سال ۱۹۲۰ از مسکو دیدار میکرد آشنا شد|، الکساندرا و دورا تبدیل به دوستان خوبی برای همدیگر شدند. دورا درباره او به بیبیسی میگوید: «او مرا با خود به سخنرانی کنگره در قلب مسکو برد» سخنرانی پرشوری که الکساندرا در آن بر نقش کارخانگی در موقعیت نابرابر زنان تاکید میکند: «زنان کارگر و دیگر زنان هنوز به شدت تحت تاثیر کار خانگی هستند، بردهای در خدمت خانواده.وظیفه امروز ما تغییر این زندگی است… مردان کارگر باید بفهمند که زنان اعضای برابر خانواده پرولتاریا هستند.»
الکساندرا در ۲۷ سالگی عضو حزب کارگران سوسیال دموکرات روسیه شد و در سال ۱۹۰۵ یکی از شاهدان عینی یکشنبه خونین در سنپترزبورگ بود، او در ۱۹۰۸ به آلمان تبعید شد و در این تبعید با روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت آشنا شد.
با آغاز جنگ جهانی اول کولونتای آلمان را ترک کرد چرا که حزب سوسیال دموکرات آلمان از جنگ طرفداری مستقیم میکرد. کولونتای به شدت با جنگ مخالف بود و علیه آن به تندی سخنرانی میکرد. او بعد از ترک آلمان به دانمارک سفر کرد و از آنجا به سوئد رفت، جایی که در نهایت یک جامعه کمونیستی را یافت که با عقاید او در مخالفت با جنگ موافق بودند اما دولت سوئد به دلیل فعالیتهایش او را دستگیر و زندانی کرد، کولونتای پس از آزادی به نروژ رفت و تا سال ۱۹۱۷ که به روسیه بازگشت در نروژ ماند.
دیدگاه کولونتای از بسیاری از فمینیستهای زمان خود فراتر بود. او مدافع آزادی جنسی و آزادی در عشق برای هم زنان و هم مردان بود، چیزی که باعث میشد حتی مردان انقلابی نسبت به او موضع بدی داشته باشند، اما او را تحمل میکردند تا زمانیکه زندگی خصوصی او آنها را شوکه کرد. ماجرا از این قرار بود که الکساندرا در سن ۴۵ سالگی عاشق پاول دیبنکو شد که بسیار از او جوانتر بود. الکساندرا و پاول در تب و تاب این عشق برای ده روز از شهر و مجامع عمومی غیب شدند به طوریکه همکاران سیاسی آنها فکر کردند که حتما به دست ضد انقلاب ربوده و کشته شدهاند. پس از بازگشت آنها جلسهای برای انتقاد از آنها تشکیل شد و الکساندرا به شدت برای این رابطه مواخذه شد. لنین همه انتقادات را گوش کرد و در نهایت گفت که با همه انتقادات موافق است و به نظرش بهترین تنبیه برای الکساندرا این است که با پاول ازدواج کند. حرفی که همه حضار را به خنده انداخت. چه مجازاتی بدتر از ازدواج برای زنی که خود را مدافع عشق آزاد میدانست. آنها ازدواج کردند اما این ازدواج چندان به طول نیانجامید. الکساندرا مدتی بعد به دلیل مخالفت با برخی سیاستهای لنین به کل از چشم او افتاد و در نهایت به عنوان سفیر به کشورهای اسکاندیناوی فرستاده شد. سمتی که برای او نوعی تبعید به حساب میآمد
الکساندرا در ۹ مارچ ۱۹۵۲ در مسکو از دنیا رفت
تـرجـمـۀ دو مـقـالـۀ کـولـونـتـای تـحـت عـنـاویـن » تـزهـایـی دربـارۀ اخـلاق کـمـونـیـسـتـی در رابـطـۀ زنـاشـویـی» و » عـشـق و اخـلاق نـو» بـه وسـیـلـۀ تـوفـان آراز در سـایـت هـای » هـفـتـه» و » تـریـبـون زمـانـه» مـنـتـشـر شـده انـد.